کد مطلب:298627 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

باز هم رسوایی


مطلب بدینجا ختم نشد، زیرا پس از اینكه مردم از مسجد بیرون رفتند و روی آن ماجرای غم انگیز و صحنه های ساختگی و سخنان ضد و نقیض خلیفه و دار و دسته اش فكر كردند كم كم به خود آمده و زبان به اعتراض گشودند، و تدریجا سر و صداهایی بر


ضد ابوبكر و اعمال ظالمانه اش بلند شد و ابوبكر این بار ناچار شد از حربه ی تهمت و افترا و تهدید و اعمال خشونت مردم را ساكت كرده و مخالفان را از میدان بیرون كند، و بدین وسیله پرده از چهره ی واقعی خود برداشت، و سیمای كریه خود را نشان داد.

ابن ابی الحدید- كه خود از اهل سنت است- در شرح نهج البلاغه [1] می نویسد: ابوبكر ناچار شد كه به منبر برود و چون بر فراز منبر قرار گرفت سخنانی گفت، و نگارنده شرم دارم همه را برای شما نقل كرده و ترجمه كنم و تنها چند جمله ی آن را ذیلا از نظرتان می گذرانم، و بقیه را خودتان اگر خواستید طبق نشانی پیدا كرده و بخوانید، و بی شرمی گوینده اش را مشاهده كنید:

ای مردم این چه بلوایی است كه به دنبال هر صدا و گفتاری كه بلند می شود راه می اندازید؟ این آرزوها و خواسته ها كجا در زمان پیغمبر وجود داشت؟ اینك هر كه شنیده برخیزد و بگوید و هر كس دیده و شهادت داده سخن بگوید!

نه! مطلب اینها نیست بلكه او همانند روباهی است كه شاهدش دم اوست...!!

اینها از زنان كمك می گیرند و ضعیفان و ناتوانان را برای مقاصد خود تحریك می كنند!!

و اگر بخواهم گفتنیها را بگویم می گویم، و اگر بگویم اسراری را كه پشت پرده است آشكار می كنم، ولی تا وقتی مزاحم من نشوند سكوت خواهم كرد.

سپس متوجه انصار شده گفت: ای گروه انصار سخن برخی از نابخردان شما به گوش من رسیده است، اما شما سزاوارترید كه عهد و پیمانی را كه با رسول خدا بسته اید مراعات كنید، زیرا پیغمبر شما را انتخاب كرد و به نزد شما آمده، و او را در شهر خود جای دادید و یاریش كردید!

آگاه باشید كه من دست و زبان خود را به روی كسی كه مستحق كیفر نباشد (و با ما مخالفتی نداشته باشد) باز نمی كنم!

این سخنان را گفت و از منبر به زیر آمد، و فاطمه (ع) نیز به خانه رفت. [2] .


ابن ابی الحدید پس از نقل ماجرای فوق می گوید: من این سخنان را برای استاد خود نقیب ابویحیی بصری خواندم آن گاه از وی پرسیدم:

ابوبكر منظورش از این سخنان چه شخصی بوده و به چه كسی گوشه و كنایه می زده؟

استاد پاسخ داد: گوشه و كنایه نبوده بلكه صریح و آشكار گفته!

گفتم: اگر صریح بود من از شما سؤال نمی كردم!

پاسخ داد: به علی بن ابیطالب (ع).

گفتم: همه را درباره ی علی (ع) گفته؟

گفت: آری!- و سپس آخرین حرف را در ضمن این جمله اظهار كرد كه گفت: «انه الملك یا بنی»؟

(پسرم مسئله ی ریاست و سلطنت در كار بوده!!)

ابن ابی الحدید دیگر سخنی نگفت، و پرسش و پاسخ این شاگرد و استاد كه هر دو از بزرگان اهل سنت هستند به همین جا خاتمه می یابد.


نگارنده گوید: به همان گونه كه در صفحات پیش یادآور شدیم حقیقت را نمی شود كتمان كرد و چنانكه مشاهده كردید بالاخره این واقعیت را كه مسئله ی غصب فدك و كنار زدن امیرالمومنین (ع) و یورش و هجوم به خانه ی فاطمه ی اطهر و همه ی آن عوام فریبیها و جعل احادیث و صحنه سازیها فقط برای رسیدن به حكومت و ریاست بوده، از زبان یكی از بزرگان اهل سنت شنیدید و دیگر احتیاجی به تحقیق بیشتر در این باره و نقل سخنان برزگان شیعه و غیره نداریم، و از این رو بهتر است به پیروی از بزرگ بانوی اسلام و آن شخصیت عظمی كه این كتاب برای نشان دادن قسمتهایی از زندگانی پرماجرای او نگاشته شده، ریاست طلبان از خدا بی خبر را به حال خود واگذارده و به جستجوی حال فاطمه (ع) پس از این ماجرای جانگذار برویم!



[1] شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 80.

[2] از كتاب دلائل الامامه، ص 39، نقل شده كه تنها كسي كه پاسخ سخنان ابوبكر را داد ام سلمه- آن بانوي فداكار و باايمان- بود كه سرش را از خانه بيرون آورد و گفت: اي ابابكر آيا اين سخنان را درباره ي زني مانند فاطمه (ع) مي گويي؟

- بانويي كه حوريه اي است در ميان انسانها!

- در دامان پيغمبر پرورش يافته!

- و در ميان فرشتگان دست به دست مي شد!

- و در پرورشگاه پاكيزگان پرورش يافت!

- و در بهترين جاها نشو و نما كرد!

آيا چنين پنداريد كه رسول خدا (ص) فاطمه را از ارث محروم نموده اما به خود او اين مطلب را نگفته است؟ با اينكه خداوند به پيغمبر فرموده: خويشان نزديكت را انذار كن؟

يا اينكه احتمال مي دهيد به او گفته باشد و با اين حال فاطمه (ع) مطالبه ي ارث مي كند؟ با اينكه فاطمه بهترين زنان عالم و مادر بهترين جوانان، و همانند مريم دختر عمران و پدرش خاتم پيغمبران مي باشد؟

به خدا سوگند رسول خدا فاطمه را (روي علاقه ي شديدي كه به وي داشت) پيوسته از سرما و گرما نگهداري مي كرد، هنگام خواب دست راست خودش را زير سر فاطمه (ع) مي گذاشت و دست چپش را روي بدنش مي نهاد!

آرام باشيد! آخر هنوز پيغمبر مقابل چشمان شماست، بزودي بر خدا وارد خواهيد شد و نتيجه ي كردارتان را مشاهده مي كنيد!

نوشته اند: ام سلمه را به خاطر همين دفاعي كه از فاطمه (ع) كرد يك سال از حقوقي كه داشت محروم كردند.